پرونده مرموز دونالد ترامپ؛ نمایش، سیاست و هنر معامله

3 دقیقه
1404/6/22
خانم گل یاری

پدرش، فرد ترامپ، غولی در صنعت ساختمان‌سازی بود؛ کسی که رقبا جرات رقابت با او را نداشتند. اما کمتر کسی تصور می‌کرد پسرش، دونالد، نه‌تنها از او جلو بزند، بلکه به یکی از بحث‌برانگیزترین چهره‌های قرن تبدیل شود.

برای برخی، او الهام‌بخش و شایسته تحسین است؛ برای برخی دیگر، نماد خودخواهی و غرور. اما آنچه مسلم است، موفقیت‌های او را نمی‌توان نادیده گرفت.

در این مقاله، با زاویه‌ای متفاوت به سرگذشت دونالد ترامپ می‌پردازیم:

  • ترامپ از کجا آمد؟
  • به کجا رفت؟
  • و مهم‌تر از همه: چه درس‌هایی می‌شود از این برند زنده گرفت؟

پیش‌زمینه: وارث DNA تجارت و نمایش

پدرش، فرد ترامپ، در دورانی که آمریکا از تبعات جنگ رنج می‌برد، فرصت را به‌خوبی شناخت. او برای طبقه کارگر خانه‌هایی ساخت که ظاهر زندگی سطح بالاتر را القا می‌کرد—با لابی‌های شیک، راهروهای بلند، و نام‌هایی انگلیسی برای پروژه‌هایش. در واقع، او بیش از ساختمان، «رویا» می‌فروخت.

در سوی دیگر، مادر دونالد—یک زن اهل نمایش و تئاتر—بود. ترکیب تجارت خشن پدر و نمایشی‌گری مادر، شد خمیرمایه‌ی شخصیتی به نام دونالد ترامپ.


دوران شکل‌گیری: مشت بر دهان معلم

ترامپ در 1946 در نیویورک متولد شد، جایی که به گفته خودش «مهد ثروت و فرصت» است. تحصیلات ابتدایی‌اش را در مدرسه‌ای خصوصی آغاز کرد. نقل است که روزی بر سر اختلاف درباره موسیقی، با مشت به دهان معلمش کوبید. همین حرکت، منجر به اخراجش شد.

پدرش برای کنترل پسر سرکش، او را به مدرسه نظامی فرستاد. ترامپ بعدها نوشت:

«در آنجا یاد گرفتم چگونه خشم را به دست‌آورد تبدیل کنم.»

او پس از اتمام دبیرستان نظامی، به دانشگاه وارتون رفت و در رشته اقتصاد فارغ‌التحصیل شد—دانشگاهی که در حوزه املاک از معتبرترین‌های جهان است.


ورود به میدان: کسب‌وکار پدر، برند پسر

در 22 سالگی وارد سازمان ترامپ شد—کسب‌وکار خانوادگی پدرش که بر ساخت‌وساز و اجاره ملک تمرکز داشت. دونالد، برخلاف پدر، محدود به ساخت خانه‌های معمولی نشد؛ او به دنبال پروژه‌های بزرگ‌تر، مشتریان پرنفوذتر، و برند شخصی بود.

هتل‌های لوکس، برج‌های تجاری، و حتی کازینوهای در آستانه ورشکستگی… همه را می‌خرید، بازسازی می‌کرد و با برند خود می‌فروخت.

او سود می‌کرد؛ اما مهم‌تر از آن، دیده می‌شد.

حادثه ۱۱ سپتامبر مانع بلندپروازی‌اش برای ساخت بلندترین برج دنیا شد. اما جاه‌طلبی‌اش، زمین نخورد.


از ملک تا سیاست؛ نمایش بی‌پایان

او خوب می‌دانست قدرت رسانه در چیست. نخست پیشنهاد بازسازی پارکی در محله‌ای از نیویورک را داد. روند اداری شهرداری کُند بود، پس خودش داوطلب شد تا با هزینه شخصی پروژه را انجام دهد—و کرد. همین نقطه شروعی شد برای دیده شدن.

سپس شروع به انتقاد از سیاستمداران کرد، از دولت گفت، و کم‌کم خودش وارد رقابت شد.

و سرانجام او تبدیل شد به …

چهل‌وپنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا


هنر معامله؛ فلسفه شخصی دونالد ترامپ

در کتاب مشهورش The Art of the Deal، او ۱۲ توصیه کلیدی برای موفقیت در تجارت و زندگی دارد.

در ادامه به خلاصه‌ای از مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم:

  1. شیوه هنری خودت را پیدا کن
    «من برای پول این کار را نمیکنم. من به حد کافی و خیلی بیشتر از نیازم پول دارم. من این کار را میکنم که کرده باشم. من عاشق معامله هستم. دیگران بر روی بوم نقاشی میکنند یا خوانندگی میکنند. یک نفر شعر می نویسد و یک نفر دیگر معامله میکند. معامله های بزرگ. این دلیل موفقیت های من است»
  2. معامله باید در وجودت باشد
    «معامله گری قابلیتی است که از بدو تولد در وجود شماست. در ژنتیک شماست. معامله کردن ربطی به باهوش بودن ندارد. شما میتوانید باهوش ترین فرد دنیا را بخواهید تا معامله کند و ببینید که نمیتواند… اگر احساس غریزی مربوط به معامله را نداشته باشد.»
  3. هدف های بزرگی داشته باشید
    «شیوه معامله من خیلی ساده است. من فقط بالاتر نشانه میگیرم و هربار سعی میکنم بالاتر، بالاتر و باز هم بالاتر هل بدهم نشانه ام را تا بدستش آورم. شما در هر حال فکر میکنید، پس بزرگ فکر کنید.»
  4. در اشتیاق غرق شوید
    «یکی از کلیدهای بزرگ فکر کردن و داشتن دستآوردهای ارزشمند، تمرکز است. تمرکز قوی بر روی موضوعی مشخص… به کررات دیده ام کارآفرینانی که دیوانه وار غرق در افکاری هستند که میخواهند بدست شان آورند و آنقدر متمرکزاند که هیچ چیزی نمیتواند آنها را از کار بازدارد»
  5. بی قاعده بازی کنید
    «اکثر مردم از شیوه کار کردن من تعجب میکنند. من کیف با خودم حمل نمیکنم. سعی میکنم قرار کاری زیادی نداشته باشم و درب اتاقم را هم فراموش میکنم ببندم. شما نمیتوانید رویاپردازی کنید و در مسیر کارآفرینی قدم بگذارید اگر بخواهید خیلی ساختارمند و بر اساس قواعد بازی کنید. هیچ روز کاری من شبیه روز دیگرم نیست و اجازه نمیدهم هیچ هفته کاری خسته کننده ای داشته باشم.»
  6. قرارها را کوتاه تر و بیشتر از تلفن استفاده کنید
    «معمولا من ساعت 9 به دفترم میرسم و شروع به تماس گرفتن میکنم. کمتر روزی پیش می آید که 50 تماس کمتر گرفته باشم. اکثر اوقات بیش از 50 تماس تلفنی گرفته ام و هزاران قرار کاری که باید کنترل شان کنم؛ اما اغلب ملاقات هایم در کمتر از چند دقیقه انجام میشوند و طولانی ترین جلسه کاری ام 15 دقیقه طول میکشد.»
  7. اگر قمار میکنید، مطمئن باشید میتوانید با باخت زندگی کنید
    «مردم فکر میکنند من قمارباز هستم. من هیچوقت قمار نکرده ام.از نظر من قمارباز کسی است که پول در ماشین بازی می اندازد تا جایزه اش را شانسی انتخاب کند. من دوست دارم صاحب ان ماشین باشم. من همیشه آماده بر سر مذاکره معامله میروم. همیشه بدترین اتفاق را تصور میکنم، اگر بتوانید با بدترین اتفاق زندگی کنید، بهترین اتفاق ها خودشان سر و کله شان پیدا میشود.»
  8. به غریزه تان اعتماد کنید، نه به اعداد
    «من اقتصاددان یا متخصصان زیادی استخدام نمیکنم تا به من اعداد نشان بدهند. من به بازاریابی های پر زرق و برق اعتماد نمیکنم. من خودم تحقیقاتم را انجام میدهم و به نتیجه گیری ام میرسم. وقتی با راننده ام به شهر های دیگر میروم، همیشه سوال می پرسم، می پرسم و آنقدر می پرسم تا به احساس غریزی حس درست دست پیدا کنم.»
  9. اهرم کنید
    «بدترین اتفاقی که در یک معامله میتواند بیافتد این است که طرف مقابل شما بوی خون به مشامش بخورد (بفهمد زخمی شدید)… دیگر کارتان تمام است. بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که از موضع قدرت مذاکره کنید. اهرم کردن یعنی شما چیزی داشته باشید که طرف مقابل نیاز دارد. یا بهتر، لازم دارد، یا در عالی ترین شرایط، در حالت اضطراری قرار دارد و با آن به خواسته خودتان برسید.»
  10. هیچوقت اجازه ندهید به شما ضربه بزنند
    «با اینکه اغلب اوقات سعی در مثبت نگه داشتن طرزفکرم دارم اما بعضی مواقع نیاز به دفاع میبینم. من با مردم خوب هستم تا زمانی که آنها هم خوب باشند. اما کافیست بدانم میخواهند از من سوء استفاده کنند یا به من زیان برسانند، در چنین مواقعی طرزفکر بدتری انتخاب میکنم تا خیلی سخت با آنها بجنگم.»
  11. دیده شوید
    «شما میتوانید بهترین محصول دنیا را خلق کرده باشید، اما اگر مردم چیزی راجع به آن ندانند، هیچ ارزشی نخواهد داشت. شما باید توجه ها را جلب کنید و مردم را شگفت زده کنید. روزنامه ها و رسانه ها همیشه تشنه خبرهای خوب هستند. این ذات کار آنهاست. اگر فقط کمی، فقط یک کمی متفاوت باشید، یا کمی غیرطبیعی باشید، یا کاری انجام بدهید که بزرگ و کمتر دیده شده باشد رسانه های خیلی زود به سراغ شما خواهند آمد»
  12. خوش بگذرانید
    «اگر باحال نیست، پس دیگه چه دلیلی برای انجام دادنش هست؟ زندگی خیلی غمگین است و موفقیت آنرا تغییر نمیدهد. هرچیزی را موفقیت بدتر میکند. هرچیزی میتواند تغییر کند، بدون هیچ پیغام هشداری به شما و خیلی سریع اتفاق های غیرمنتظره رخ میدهند. به خاطر همین است که هیچوقت اتفاقات را جدی نگرفته ام.
    مهم نیست چه کار خلاقانه ای میتوانم انجام بدهم، یا بزرگترین معامله بزرگ بعدی من کدام است؟ تنها چیزی که من راجع بهش فکر میکنم معامله کردن است. من فقط معامله میکنم و از این کار لذت میبرم. اتفاق ها و نتایج خوب خودشان می آیند.»

سخن پایانی: قدرت ترکیب «معامله» و «نمایش»

اگر بخواهیم ترامپ را در یک جمله خلاصه کنیم، او …

تجسم زنده‌ی ترکیب تجارت، رسانه و جاه‌طلبی ست!

درس اصلی او ساده است:

کاری را پیدا کن که عاشقش باشی،
در آن مهارت داشته باشی، و بتوانی از آن نمایش بسازی.

چون موفقیت فقط به ساخت محصول نیست
بلکه به توانایی ارائه، دیده شدن و استفاده از فرصت‌ها در زمان مناسب هم هست.

و این همان نقطه‌ای است که کارآفرین، به برند تبدیل می‌شود.

ثبت دیدگاه