به چیزی فکر کن که در زندگی برات معنا داشت، ولی بهش نرسیدی….
چیزی که برات حیاتی بود، ولی هنوز دور از دسترس مونده…
شاید از شروع کردنش میترسیدی، یا شاید شروع کردی و زمین خوردی… شاید الآن دقیقاً وسط راهی و خسته…
مهم نیست کجای این مسیر باشی؛ چون یه چیز قطعیه: دیر یا زود زندگی هر کسی رو میکوبه زمین.
بعضیها بیشتر، بعضیها کمتر، اما همهمون شکست رو تجربه میکنیم.
و من سالها وقتم رو صرف کمک به آدمهایی کردم که دنبال راه خروج بودن.
اونا همیشه ازم میپرسیدن:
«چرا شکست خوردم؟»
بعضی توی روابطشون خورد شدن، بعضی زیر بار بدهی و پول. بعضیها هم توی استرس و بیمعنایی گیر کردن.
ولی ریشه اصلی شکستها معمولاً چیزی نیست که فکر میکنی.
بعضی چیزا رو میتونی یاد بگیری؛ مثلاً ارتباط برقرار کردن یا ساختن یه کسبوکار.
ولی وقتی با ترسهای ریشهدار، عادتهای مالی خراب، و باورهای اشتباه درباره خودت گیر کردی، اون وقته که شکستت همهجانبه میشه.
چون اگه یه بخش از ذهنت خراب باشه، بهزودی همهجا خراب میشه.
همهچی به هم وصله.
وقتی نمیتونی با کسی رابطه بسازی، شاید نتونی یه شغل جدید هم انتخاب کنی، نتونی شهرتو عوض کنی یا جلوی رئیس زورگو بایستی.
بیشتر ما وقتی بزرگترین فرصت زندگیمون سر راهمونه، فقط پتو رو میکشیم روی سرمون.
بعدش…؟
هزار تا بهونه میتراشیم که چرا نرسیدن اونقدرها هم بد نیست.
اینجا ۱۰ رفتاری رو میگم که باعث میشه با شکستت کنار بیای—اما همینا دارن زندگیتو خراب میکنن…
از سطحیترین شروع میکنم و هرچی میریم جلو، عمیقتر میشه.
اگه وسط خوندن بغضت گرفت، تعجب نکن. برای همینه که باید دستمال دم دستت باشه.
جامعه همیشه دنبال اینه که آدمها مثل هم باشن.
چون وقتی کسی رشد میکنه، بقیه یاد شکستهای خودشون میافتن و اذیت میشن.
دوستِ کارآفرینم، بعد از چند تا سرمایهگذاری موفق برگشت خونه. پدرش بهش گفت «اینا همه عالیه ولی الان دیگه وقتشه که یه شغل واقعی پیدا کنی!»
چرا؟
چون موفقیت پسرش، اون حس شکست پدر رو زنده کرده بود.
حقیقت تلخه اما …
اگه بخوای واقعاً به چیزی بزرگ برسی، باید بپذیری که متفاوت باشی.

و آماده باشی برای اینکه بگن دیوونهای، مغروری، ترسویی، حتی زشتی!
آدمای نزدیک بهت، بیشتر از همه بهت سخت میگیرن.
اگه به خودت شک داری، اگه مرز نداری، اگه دنبال تأیید بقیهای—تسلیم میشی.
کارل مارلانتس ۳۵ سال برای چاپ یه رمان جنگی جنگید.
کتابشو شش بار بازنویسی کرد، دهها ناشر ردش کردن، اما آخرش تبدیل شد به یکی از بهترین رمانهای جنگی نیویورکتایمز.
ما چی؟
با اولین نه، با اولین شکست، جا میزنیم.
اما موفقها میدونن هیچ چیز ارزشمندی آسون بهدست نمیاد.
ایستادگی، کلید بازیه.
یه عده با یه ذره موفقیت، فکر میکنن نابغهان.
بلندگو به دست، هرجا میرن خودشونو کارشونو تبلیغ میکنن.
ولی کسایی که واقعاً به موفقیتهای بزرگ رسیدن، معمولاً ساکتن.
اونا بهجای پُز دادن، دنبال رفع نقص خودشونن.
فروتنی یعنی بدونی چی رو نمیدونی.
و این فرق آدمای سطحی با آدمای عمیقه.
من همیشه دوست داشتم تنها کار کنم؛ وسواس، ترس از کنترل شدن، یا هرچی.
نتیجه؟ کلی فرصت از دست دادم.
کسبوکار، شغل، حتی زندگی شخصی، بدون شبکهسازی میمیره.
حتی آماری هست که میگه نصف آدمایی که استخدام میشن، یه آشنا اونجا داشتن.
بدون ارتباط اجتماعی، مثل اینه که هر روز یه بسته سیگار بکشی.
اگه کسی بهت بازخورد میده، و تو فقط میخوای ثابت کنی حق با توئه، بدون که ته خطی.
تغییر یعنی: شروع کن، بازخورد بگیر، یاد بگیر، بهتر شو.
ولی خیلیها توی همین حلقه، وسط راهو قطع میکنن.
چون غرورشون نمیذاره بپذیرن شاید اشتباه کردن.
باهوشترینها، اگه حس ناامنی داشته باشن، بدترین مقاومت رو نشون میدن.
چون از منطق برای توجیه اشتباهاتشون استفاده میکنن.
یک ساعت اینستاگرام، بعد توییتر، بعد ایمیل، بعد ریلز، بعد…
اگه حس کردی این برنامه روزانهت بود، بدون که تنها نیستی.
و جالبه بدونی: حواسپرتی فقط توی شبکههای اجتماعی نیست.
سیاست، ورزش، خبر… همش ممکنه ذهنتو بدزده.

من یه ماه همهشو قطع کردم و فهمیدم:
خیلی چیزایی که فکر میکردم «مهمن»، واقعاً هیچ ارزشی ندارن.
تا وقتی نگفتی «تقصیر منه»، هیچکاری ازت برنمیاد.
تا وقتی میگی «ترافیک بود»، «بقیه بد بودن»، «فلانی اشتباه کرد»… هنوز در حال فراری.
مسئولیت یعنی حتی اگه شرایط بد بود، تو بگی: «من میتونم کنترلش کنم.»
بدون پذیرش مسئولیت، هیچ تغییر عمیقی ممکن نیست.
تحقیقات میگه ورزشکارایی که حتی تصور بیشازحدی از تواناییشون داشتن، بهتر از بقیه عمل کردن.
چرا؟ چون باور، عملکرد میسازه.
گاهی یه ذره توهم موفقیت، از هزار ساعت آموزش مفیدتره.
اگه خودتو لایق نبینی، اصلاً برای چی تلاش کنی؟
خیلیها میگن: «اگه شکست بخورم چی؟ اگه جواب نده چی؟»
پس اصلاً وارد نمیشن.
بیتفاوتی یه دفاع پنهانیه. یعنی چون از درد شکست میترسی، ترجیح میدی اصلاً شروع نکنی.
ولی نخواستن، دردناکتر از نرسیدنه.
شاید یه معلم، یه پدر، یا یه تجربه بد باعث شده باشه تهِ ذهنت بگی:
«من به درد موفقیت نمیخورم.»
برای همینه که خیلیا کاری که میدونن باید بکنن رو نمیکنن.
چون باور ندارن که شایسته رسیدن هستن.
یه مشاور کسبوکار میگه:
«یه پلن دقیق دادم به دوستم که میتونست باهاش تو ۹۰ روز درآمد داشته باشه. گفت انجام نمیدم. چون باور نداشت که بتونه.»
و این اتفاق برای خیلیا تکرار میشه.
وقتی تهِ دلت فکر میکنی لیاقت نداری، یه جوری خرابش میکنی که موفق نشی.
اگه این ۱۰ دام فکری رو کنار بذاری،
همین امروز، احتمال شکستت از ۹۹٪ به ۱٪ میرسه.
همه چی از درون شروع میشه.
موفقیت، اول توی ذهن ساخته میشه؛
قبل از اینکه توی حساب بانکی، بیزنس، یا روی صحنه دیده بشه.
و بگی:
تا این لحظه، شاید اشتباه میکردم.
ولی از اینجا به بعد، نه!